2006-03-24

به بهانه عید

مدتها بود که بعلت گرفتاریهای گوناگون نتوانسته بودم اینجا سر بزنم. البته نداشتن ویزیتور هم شاید مزید بر علت بود چرا که آدم فکر میکند که بین این همه وبلاگ خوب که بعضی ها شاید روزی چند بار آپ دیت میکنند بود و نبود این وبلاگ هم شاید تأثیری نداشته باشد. بیشتر هم سعی کرده ام که خواننده باشم و بیاموزم تا اینکه بنویسم. ولی باز هم بعضی وقتها مسائلی پیش می آید که نوشتن را اجتناب ناپذیر میکند. قبل از هر چیز عید را و این سال جدید را به همه هموطنان چه اینجا سر میزنند و چه نمیزنند تبریک می گویم. امیدوارم که سال جدید، سال آزادی ایران از چنگ این دایناسورها باشد و ملت مان طعم واقعی آزادی را بچشند. من فکر میکنم که کشور کهنسالمان از نظر میزان آزادیهای فردی و اجتماعی فقیرترین کشور دنیا باشد.
امشب ایمیلی برای آقای دکتر نوری زاده فرستادم. مظمون آن هم در مورد نوشته داریوش سجادی در
سایت گویا در مورد اکبر گنجی بود. دو سه روز بود که مطلب را خوانده بودم و بد جوری عصبانی بودم. ایشان به گنجی توصیه کردند که اغفال مردم نشوند و همینطور که مردم او را بلند کرده اند، قهرمان اش میدانند چند وقت دیگر هم او را به زمین خواهند زد. رفرنس هم داده اند به سوابق مشابه و اعمالی از این قبیل توسط همین مردم . باز هم خواندیم که شهردار فلورانس شهروندی افتخاری این شهر را به اکبر گنجی اعطاکرده اند. این شهردار که دیگر سابقه فرهنگی مشترک با ما ندارند، پس چگونه است که از این همه زندانیان سیاسی اکبر گنجی را انتخاب میکنند. تصور من از این آقای سجادی این است که ایشان یا از عمال حکومت ولایت فقیهند یا سبقت گرفتن یک همکار و شاید دوستی قدیمی را برنمی تابند. اگر هم عمله حکومت نباشند حداقل به تصور من در راستای سیاست آنها قلم میزنند. چرا که الآن شرایطی نیست که به گنجی، این نماد مقاومت حمله کرد و کارش را کوچک شمرد مگر آنکه آنرا کوچک ببینید. فکرش را بکنید که اگر صدها هزار یا ملیونها نفر از گنجی استقبال میکردند، خوب این چه پیامی برای حکومت در بر داشت. آیا سیگنال غیر مستقیمی مبنی بر انزجار مردم از سیاستهای آنها نبود ؟ آیا خواب خوش را بر آنها حرام نمی کرد ؟ یا نامه ای که این آقای سجادی برای پرزیدنت بوش فرستاده اند . اولا من نمیدانم که ایشان که را نمایندگی میکنند که خطاب به بوش و نماینده اروپا نهیب میزنند که گنجی و ما به حمایت شما نیازی نداریم ؟ ایشان چرا سعی دارند که فشارهای امریکا بر دولت ایران را خنثی کنند ؟ حال که بعد از سالها لاس زدن با حکومت ایران ماهیت واقعی اینها برای جهانیان وضوح پیدا کرده آیا صلاح است که دستان شاید" ناجی" را پس بزنیم ؟ اگر شما اتومبیلتان خاموش شود و نیاز به کمک 5 الی 6 نفر داشته باشید که آنرا هل دهند، آیا از آنها می پرسید که لطفا اگر امریکائی یا اسرائیلی یا بهائی هستید لطفاً دست نزنید ؟ من نه روزنامه نگارم و نه به اندازه آقای سجادی یا دکتر سروش و امثالهم ذخیره لغت دارم یا مطالعه کرده ام یا به آن میزان تحصیلاتی داشته باشم، ولی متوجه شده ام که شعور سیاسی و اجتماعی نیازی به تحصیلات عالیه ندارد. آدمهای بی سوادی هستند که مسائل جاریه را بقدری جالب تحلیل میکنند که انسان درک عمیقشان را واقعا ستایش میکند. در گفتارشان هم مرتب از مترادفها مثل تحصیلکرده ها استفاده نمیکنند (مثلا در مصاحبه دکتر سروش می خوانید: فوندامنتالیسم یا همان بنیادگرائی ... ) و بعدش هم خواننده یا شنونده را زیر این کلمات لاتین یا به عبارتی" قلمبه سلمبه" کاملا له میکنند که جرأت عرض اندام نداشته باشد و ماستش را کیسه کند. در اوائل انقلاب مردم یکبار اغفال این "روشنفکرها" شدند که هنوزم دارند هزینه اش را می پردازند. امیدوارم ایندفعه این خودباوری را داشته باشند که با طناب پوسیده بعضی از اینها وارد چاه نشوند. البته من به این نسل جوان خیلی امیدوارم و آنها را خیلی نخبه و با شعور میدانم. برای اثبات حرفم هم می توانید کمی وبلاگ گردی کنید تا ببینید چه سرمایه هائی در کشور داریم. تا بعد

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin |